دفترچه یادداشت زندگی



روز عاشورای سال 1398 .

رفتم هیئت مون ناهار خوردم وقتی داشتم میرفتم خونمون ، مسئول هیئت منو صدا زد و غذا بهم داد و گفت کسانیکه امسال به هیئت کمک کردن بهشون غذا میدیم و دیگه مثل سالهای قبل نیست که بعد از چند شب یه دعوتی بگیرن و شام بدن . 

منم غذای هیئت رو که قیمه بود رو رفتم خونمون و گذاشتم توی یخچال . خدا قبول کنه من امسال 200 هزار تومان به هئیت کمک نقدی کردم .

*

 

 


یادش بخیر قدیما خونه بابام یک تلویزیون سیاه سفید داشتن و اون زمان فقط کانال یک و دو رو میگرفت بعد کم کم شبکه سه رو هم میگرفت . من و داداشام عاشق فوتبال بودیم و از همین تلویزیون سیاه و سفید فوتبال نگاه میکردیم . بعد که به دبیرستان رسیدیم بابام تلویزیون رنگی خریده بود و ما باهاش فوتبال نگاه میکردیم لذت می بردیم . بعضی وقتا هم داداش علی که بزرگتر بود دستگاه پلی استیشن از کلوپ نزدیک خونمون اجاره میکرد و به تلویزیون وصلش میکردیم و سه نفره ( من و داداش علی و داداش احمد ) فوتبال بازی میکردیم . بعضی موقع ها بود که شب تا صبح بازی میکردیم . یادش بخیر

این هم تلویزیون خونه بابام که من دارم فوتبال استقلال در لیگ برتر رو نگاه میکنم .

عکس مربوط به یکی از شبهای مهرماه سال 1398 هست .


سال 1393 دوربین عکاسی خریدم برای اینکه بتونم عکسهای بهتری بگیرم با کیفیت بهتر . دوربین کنون خریدم به مبلغ 650 هزار تومان .حدود 5 ساله که این دوربین رو دارم . وقتی میرم کوه و طبیعت زیاد باهاش عکس میگیرم . حدود یکسالی هست که باطری اش فرسوده شده و زیاد شارژ نگه نمیداره . من این دوربین رو خیلی دوست دارم و هنوز ازش استفاده میکنم .

*

*

 

 


 

همسرم نزدیک یکسال هست که داره میره کلاس آشپزی . خیلی خوبه که یک خانم انواع آشپزی ها رو یاد داشته باشه . نزدیک چهار ماهه که عروسی گرفتیم و در این مدت همسرم غذاهای متنوعی رو درست کرده . غذاهایی مثل قورمه سبزی ، ماکارونی ، مرغ ، ماهی ، آبگوشت ، پیتزا و .

عکسهایی از غذاهایی که همسرم در این مدت 4 ماهه توی خونه درست کرده رو در ادامه مطلب ببینید .

 

روی ادامه مطلب کلیک کنید .

ادامه مطلب


حدود 90 ماه پیش پراید رو خریدم 35 میلیون تومان بعدش گرون شد تا 50 رفت بالا و کم کم دوباره افت کرد و ماشین پراید اومد به 40 تومان رسید .

خانمم گواهینامه گرفته دو سال پیش ولی ماشین نداشتیم و نه من ماشین سوار بودم نه خانمم . دی ماه سال 1397 ماشین که خریدم هنوز دوران عقدی مون بود و خونه بابام بودم و بعضی شبا با بابا و مامانم و خانمم ماشین پراید رو برمیداشتیم و آخر شب میرفتیم تمرین رانندگی توی شهر . 

بعد از یک ماه یاد گرفتم و خودم تنها ماشین رو برمی داشتم و با خانمم میرفتیم دور میزدیم . حالا بعد از گذشت 9 ماه دست فرمونم خیلی بهتر شده و حتی میرم توی جاده . البته هنوز راههای دور نرفتم فقط همین شهر کناری مون رو تا خالا رفتم که حدود 40 یا 45 کیلومتر فاصله داره دیگه مسیرهای دورتر نرفتم .

این عکس بالا مربوط به مهرماه 1398 هست . آخر شب هست و ماشین رو دادم خانمم و من با موتور از پشت سر دارم حرکت میکنم . شبا میریم خانمم تمرین رانندگی میکنه تا دست فرمونش خوب بشه . 

 

 


بعضی شب ها من و همسرم هوس میکنیم میریم بوم گردی ( باغسرا ) در کوههای بالا . اونجا شام و چایی میخوریم و برمی گردیم . 

 

این کوچه باغ های روستا هست وقتی میریم بوم گردی

 

 

آلاچیق هایی که داخل آن میشینیم و چایی و غذا سفارش میدیم .

 

 

سینی چایی 

 

 

بعضی شب ها هوس میکنیم قورمه سفارش میدیم هر پرس 100 گرم هست و 20 هزار تومان ( گوشت شتر یا گوسفند هست )

***

 

 

بعضی شبها هوس میکنیم بال و پاچین سفارش میدیم .

***

 

 

 


حدود یکسالی هست که بعضی شب ها با خانمم میرم شبستان و اونجا چایی و غذا میخوریم . شبستان یک سفره خانه سنتی هست . الان دیگه من اونجا خودمانی شدم و میرم توی آشپزخونه کمک میکنم . آخه به من میگه بیا با هم اینجا شریک بشیم ولی من میگم خب پول ندارم . میگه : 40 یا 50 میلیون تومان هم بیاری خوبه . میگم خب الان هیچی ندارم . بهش میگم آخه خونه درست کردم و ماشین هم خریدم همش با وام هست و قرض . حسن به من میگه تو خودتو خشک میگیری میدونم خیلی پول داری .

خلاصه حسن فعلاً در شبستان دست تنهاست و شاگرد نداره . البته خانمش میاد کمکش میکنه ولی وقتی خانمش شیفت هست و نیست به من زنگ میزنه و با خانمم میریم شب هایی که مشتری زیاد داره کمکش میکنیم که تنها نباشه . در این روزها من و حسن و خانواده هامون با هم رفت آمد داریم و یه بار هم با ماشین پراید من رفتیم کوههای بالا . اونا ماشین هم ندارن . یک پسر و یک دختر دارن که میرن مدرسه . 

این هم آشپزخانه شبستان در یکی از شب هایی که به همراه خانمم رفتیم برای کمک .

 

 

 


اوایل مهرماه 1398 . یک روز جمعه بود و من و همسرم با ماشین مون رفته بودیم روستا گردی . وقتی از روستا داشتیم برمیگشتیم در کنار جاده انار میفروختن . ما هم در کنار جاده ماشین رو پارک کردیم و رفتیم یک جعبه انار خریدیم . انار کیلویی 6 هزار تومان بود و 10 کیلو خریدیم 60 هزار تومان . یکی از انارها رو در کنار جاده خوردیم آخه هوس کرده بودیم .

*

*

*

 

 

 


وقتی من و همسرم با ماشین پرایدمون آخر شب میریم داخل شهر دور میزنیم و گله سگ رو میبینیم با ماشین میریم جلوشون و نگاهشون میکنیم . البته تا یکسال پیش که ماشین نداشتیم و با موتور دور میزدیم اگه حتی یک سگ رو میدیدیم میترسیدیم بریم جلو و سعی میکردیم مسیر رو عوض کنیم ولی حالا که ماشین پراید داریم راحتیم و حتی وقتی گله سگ رو میبینیم میریم جلو و ماشین رو نگه میدارم و سگها رو تماشا میکنیم .

 

 


جشن تولد 35 سالگی ام هر چند با تشریفات برگزار کردم اما به دلم نچسبید چون فقط من و همسرم در خانه حضور داشتیم . تا سال قبل که در خانه بابام بودم و در عقد بودیم وقتی زمان تولد می رسید مادرم بهم یه هدیه ناقابل می داد به قول خودش و میگفت کم ما کرم شما و روبوسی میکردم م و بهم تبریک میگفت . هدیه مادرم چی بود ؟ یک پاکت پول که معمولا مبلغ 50 یا 100 هزار تومان پول داخلش میگذاشت و میداد . هنوز پاکت ها و نامه هایی که برای تولدم نوشته رو به یادگار نگه داشتم . ولی امسال پدر و مادرم در شب تولدم رفته بودن خونه مون مشهد . به هر حال دلتنگشون شدم و انشالله خداوند حفظشون کنه و نگهدارشون باشه . 

به هر حال در حالیکه همسرم خبر نداشت که وسایل تولد گرفتم برای تزئین و به قولی سوپرایز شد . البته می دونست 8 آبان تولدم هست و فکر میکرد قراره شام بریم رستوران بمناشبت تولد همینجوری که خودش چند شب پیش گفته بود برای تولدت باید بریم رستوران . ولی من وسایل تولد خریده بودم و قشنگ تزئین کرده بودم .

اینم عکسایی از شب تولد من .

***

***

***

 

 

 


وقتی خانومم فرصت نمیکنه ناهار درست کنه ساعتای 2 ظهر که میخایم تعطیل کنیم زنگ میزنه میگه از رستوران غذا بگیری بیاری واسه ناهار . منم میگم باشه .

یکی از روزهایی که رفتم ناهار گرفتم خورشت قیمه . وقتی میرم رستوران خانمم میگه یک پرس برنج کافیه بگیری برای هر دوتامون چون اضافه میاد و ما برنج خور نیستیم و بجاش خورشت رو بیشتر میگیرم . یک پرس برنج برای دو نفرمون کافیه .

*

*

 

 


در یکی از روزهای اوایل آبان ماه 1398 در حالیکه من سرکارم بودم ، همسرم بهم زنگ زد و گفت دو تا آبجی هام ( اعظم و نرگس ) گفتن شب برای شب نشینی میایم خونتون . منم گفتم بگو که واسه شام تشریف بیارن . خانمم که از خدا خواسته بود و خوشحال شده بود که آبجی هاش رو دعوت کردم ، گفت باشه و سریع خداحافظی کرد و گوشی رو قطع کرد . ظهر از سرکارم رفتم خونه . ناهار خوردیم خوابیدیم تا ساعت 5 عصر . بعدش رفتم دنبال میوه و شکلات و سفارش شام از رستوران .

 

موز خریدم کیلو 14 هزار تومان / نارنگی کیلو 7 هزار تومان / شکلات پشمک حاج عبدالله کیلو 28 هزار تومان / گوجه و خیار و پیاز برای سالاد

جمع این ها حدود 80 هزار تومان شد .

 

تخمه و نخود و کشمش و بادوم زمینی از قبل خونمون داشتیم برای پذیرایی .

 

14 پرس شام ( چلومرغ ) از رستوران گرفته بودم به مبلغ حدود 190 هزار تومان هر پرس 14 هزار تومان . 14 نفر بودیم . من و همسرم و دو تا باجناقم به همراه خانمشون و بچه هاشون که هر کدوم دو تا بچه داشتن . شب موقع شام دو تا قابلمه برداشتم با ماشین رفتم رستوران . یکی برای برنج یکی هم برای مرغ ها

 

ظهر روز بعد که جمعه بود دو پرس چلومرغ اضافه اومده بود که با خانمم بردیم خونه باباش و اونجا با هم در کنار مامان و باباش ناهار خوردیم .

برنج و مرغ اضافه اومده بود ، نوشابه و سالاد هم همینطور . همه رو بردیم خونشون

 

 


شهریورماه 1394 من و همسرم عقد کردیم . بعد از گذشت 5 ماه در بهمن ماه 1394 موقع تولد همسرم رسیده بود . یه جش تولد برای همسرم در خانه پدرش گرفتم و شام ( چلومرغ ) دادم . مهمونای تولد همسرم ، داداش ها و آبجی های دو طرف به همراه پدر و مادرهامون بودند . کادوی من برای همسرم یه گوشی موبایل سامسونگ مدل G5 بود که 530 هزار تومان خریدم .

 

***

 

 


جمعه شب مورخ 11 بهمن ماه 1398 خونه باجناقم ( حسین آقا ) دعوت بودیم . باجناقم یک دعوتی همینجوری واسه دورهم بودن گرفته بود و خواهر و برادرهای خانمم به همراه مامان بابای خانمم دعوت بودن . همه باهم کوچیک و بزرگ 33 نفر بودیم . خانمم مثل دو شب دیگه یعنی 13 بهمن ماه تولد 26 سالگی اش بود . شب قبل از دعوتی به من گفت بریم کیک تولد سفارش بدیم که فردا شب همه دور هم هستیم تولد بگیرم و کیک بخوریم .اول که غُرغُر کردم و بعد کم کم راضی شدم و کیک سفارش دادیم . 

یک کیک خوشکل با وزن 2ونیم کیلویی سفارش دادم که 70 هزار تومن شد . شب بعد که رفتیم خونه باجناق که دعوتی داشتن قبل از شام کیک رو خوردیم و یک کوچولو هم منو مجبور کردن برقصم . که یه کوچولو با باجناق و برادر خانمم رقصیدیم . کیک خوردیم و عکس یادگاری دسته جمعی هم گرفتیم . ولی کسی هدیه و کادو نداد چون نگفتیم که میخایم کیک تولد بیاریم و تولد بگیریم . بعدشم شام دعوت باجناق که بودیم چلومرغ از رستوران گرفته بود و جاتون خالی خوردیم .

این هم کیک تولد خانمم .

این هم من و خانومم که با کیک عکس یادگاری گرفتیم .

 


روز جمعه 11 بهمن ماه 1398 روغن ماشین پرایدم رو عوض کردم . این روغن دوم هست که در این یکسالی که اولین ماشینم رو خریدم تعوض میکنم . من در بهمن ماه سال 1397 ماشین پراید 131 رو به مبلغ 35 میلیون تومان خریدم و امسال همین پراید به مرز 65 میلیون تومن رسیده . خدا رو شکر که همون پارسال وام گرفتم و خریدم . ماشین های دیگه هم سر به فلک کشیده . 

این تصویر پایین مربوط به کارت تعویض روغن هست که روز جمعه 11 بهمن 1398 تعویض کردم . روغن سپاهان رو انتخاب کردم که روغن خوبی هست و قیمتش 120 هزار تومان و 3 لیتر داره . البته روغن ارزون تر هم بود که من گفتم جنس خوب انتخاب کنم که ارزش داره . هر 5 یا 6 هزار که ماشین کار کنه باید روغن عوض کنم .

 

تصویر پایین مربوط به کارت تعویض روغن هست که تیرماه 1398 روغن عوض کردم .

 

 

 

 


سال نو مبارک

هر چند بخاطر بیماری کرونا عید دیدنی امسال در هیچ جا برگزار نمیشه اما برای عید خریدهایی کرده ام . چهار بسته شیرینی ، دو بسته شکلات و سه کیلو آجیل

 

چهار بسته شیرینی هر بسته 20 هزار تومان در مجموع 80 هزار تومان

دو بسته شکلات حاج عبدالله هر بسته 30 هزار تومان در مجموع 60 هزار تومان

سه کیلو آجیل درجه یک - کیلویی 85 هزار تومان در مجموع 240 هزار تومان

سه کیلو پرتقال درجه یک : 50 هزار تومان

کل خرید : 430 هزار تومان

 


سال نو مبارک .

عید نوروز امسال که نوروز سال 1399 می باشد بخاطر شیوع بیماری کرونا در ایران و جهان ، عید دیدنی ها برگزار نمی شود و کسی به خانه ها رفت آمد نمی کند حتی اقوام بسیار نزدیک مثل برادر خواهر . این بیماری در اوایل اسفندماه 1398 وارد کشور ایران هم شد و کم کم گسترش پیدا کرد .

حالا عید نوروز هم کسی به خانه کسی رفت آمد نمی کند تا این بیماری انشالله ریشه کن شود . 

ولی من سفره هفت سین نوروزی را خریدم و در خانه تزئین کردم . البته همسرم گفت که لازم نیست سفره هفت سین بچینیم اما من گفتم چونکه اولین عید نوروز زندگی مان است که در خانه خودمان هستیم واسه همین وسایل هفت سین رو گرفتم و خودم سفره رو چیدم . بعدشم برای کسی نچیدم که بیاد نگاه کنه واسه خودمون هست که کنار خونه گذاشته باشه و بتونیم با دیدن هفت سین ، بوی عید رو حس کنیم .

عکسی از وسایل برای سفره هفت سین

عکسی از سفره هفت سین بعد از تزئینات که خودم انجام دادم 

 

وسایلی که برای هفت سین خریدم :

1 - ظروف هفت سین بصورت کامل که در عکس اول مشاهده می کنید : 65 هزار تومان

2 - میز خاطره : 55 هزار تومان

3 - پارچه برای روی میز ( ترمه ) : 50 هزار تومان

4 - تنگ ماهی به همراه دو عدد ماهی : 20 هزار تومان

5 - دو شاخه گل سنبل با جنس مصنوعی : 30 هزار تومان

6 - یک عدد قرآن کوچک : 20 هزار تومان

7 - یک سبزه کوچک : 5 هزار تومان

مجموع کل : 245 هزار تومان

 

 


سال نو مبارک

من عید نوروز امسال ( 1399 ) به همسرم 100 هزار تومان عیدی دادم . عید نوروز 1399 اولین عید نوروز زندگی من و همسرم می باشد که عروسی گرفتیم و اومدیم خونه خودمون . البته متاسفانه بخاطر شیوع بیماری کرونا در ایران و حتی در کشورهای جهان امسال دید و بازدید عید را منع کردند و انشالله این بیماری ریشه کن خواهد شد .

 

 


سلام . سال نو مبارک

هر چند بخاطر شیوع بیماری کرونا ، امسال عید نداشتیم و مردم به عید دیدنی نمی روند اما من امسال مثل سالهای گذشته بخاطر فرا رسیدن سال نو ، برای خودم خریدهایی داشته ام . دو تا شلوار ، یک عدد پیراهن ، یک جفت کفش چرم و یک جفت صندل برای خانه .

 

یک عدد پیراهن طرح لی جنس خیلی خوب : قیمت 110 هزار تومان

 

دو عدد شلوار جنس ترک خیلی عالی و راحت : هر کدام 280 هزار تومان - دو تا شلوار با تخفیف شد : 510 هزار تومان

چون جنس واقعاً عالی هست واسه همون دو تا خریدم . یکی زغال سنگی و یکی رنگ طوسی 

 

 

یک جفت کفش چرم قهوه ای خریدم 140 هزار تومان

 

 

یک عدد کمربند خوب خریدم برای شلوارم - 70 هزار تومان

 

یک جفت صندل برای خانه گرفتم 55 هزار تومان

 

این کت کتان رو سالهای قبل خریدم ولی چون خیلی خیلی کمتر تنم کردم نو هست و عید امسال تنم میکنم

 

خرید های خودم در مجموع شد : 785 هزار تومان 

 

 

 

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها